آیهان صادقیآیهان صادقی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

آیهان نفس مامان وبابا

پارک آذربایجان

سلام نفسم چند روز پیش با خاله بیتا اینا رفتیم پارک آذربایجان نزدیک فرودگاه  وای وای وای وای عجب شلوغی کردی تو   وقتی هواپیما فرود میومد با چه اشتیاقی از چادر بیرون میومدی و میپریدی برای اولین بار سوار تشک بادی شدی و کلی ذوق کردی و وقتی برات پشمک گرفتم با چه ادایی پشمک میخوردی  ولی در کل روز خوبی بود دوست دارم جان دلم اینجا هم داری به فرود اومدن هواپیما نگا میکنی اینجاهم غذاخوری آنا ایناست که ساندویچ سفارش دادی     ...
24 فروردين 1395

۱۳بدرسال۹۵

نفسم ۱۲فروردین با آنا اینا راهی جلفا شدیم و بعد یکم گردش تو جلفا رفتیم خونه آقا مقصود شب رو اونجا سپری کردیم و صبح روز بعد که ۱۳بدر بود با آنا اینا و عمه بابا وباباجون و مامان جون رفتیم سد ارس نهار رو اونجا خوردیم وقتی داشتن آتیش روشن میکردن فقط طرف های آتیش بودی و با یه چوب کوچولو که دستت بود آتیش بازی میکردی همه بهت میگفتن آیهان بسته بیا این طرف آتیش میگیری  بد ظهر از اونجا حرکت کردیم و باغ عمه بابا رفتیم چون اونجا سرد بود زیاد نموندیم وبرا شام رفتیم خونه عروس عمه بابات وبعد اونجا راهی تبریز شدیم انشاالله که بهت خوش گذشته باشه و سالیان سال در کنار هم باشیم دوست دارم یکی یدونم ...
14 فروردين 1395

خاطرات عید95

سلام نازم حالت چطوره 12روز از عید نوروز میگذره میخوام اتفاق هایی که تو این مدت افتاده رو بهت بگم روز اول بعد بیدارشدنت از خواب شیرین و خوردن نهار رفتیم عید دیدنی طرف های مامان فردای عید رفتیم جلفا که به فامیل های بابا عید رو تبریک بگیم دو روز تو جلفا و بازار جلفا گشتیم سومین روزش رفته بودیم خونه پسر عمه ی بابا که فرمانده کل منطقه مرند هستش خیلی با دیدنش ذوق کردی میگفتی که مامان (پلیس دی هاااااااا)لباس های پلیسی شو بهت نشون داد و وقتی اصلحه شو بهت نشون داد یکم عقب کشیدی و ترسیدی و گفتی (دودانی دی)عمو پلیس برات یه سوپرایز داشت اولین عیدی که ساله 93 بود رفته بودیم توپ کوچولوتو اونجا جا گذاشته بودیم سال 94رفتنی گفتن که توپت تو اون یکی خونمون هست...
12 فروردين 1395

عید۹۵

سلام نازم سال ۹۵رو بهت تبریک میگم امروز ۱اسفند هستش صبح زود بیدارت کردم که خانوادگی کنار هم بشینیم توهم که شب دیروقت خوابیده بودی صبح به زور از خواب بیدارشدی میگفتی که مهدان بزار یکم بخوابم بعد از بیدارشدنت اومدی چند تا عکس گرفتیم و بعد تحویل سال و خوردن صبحانه باز خوابیدی بعد بیدار شدنت قراره بریم گردش باز عید رو به عزیز ترازجانم تبریک میگم انشاالله همیشه در زندگیت موفق و پیروز باشی و مامانی رو به آرزوش برسونی   ...
1 فروردين 1395
1